یازدهم دیماه سال ۱۳۱۱، در شهر کوچک خالدآباد در استان اصفهان، کودکی چشم به جهان گشود که کمتر از دو دهه بعد، نامش در شمار بزرگترین چهرههای موسیقی و آواز ایران جای گرفت. هنرمندی که خانواده او را حسین نام نهادند، اما شناسنامه حرفهایاش به نام «ایرج» سند خورد و تا همین امروز ترانههایش ورد زبان و زمزمه عاشقان و دلسپردگان است. آنجا که میخوانند: «اگه تاریکم/ اگه روشنم/ اگه پاییزم/ اگه بهارم/ تو رو دوست دارم/ تو رو دوست دارم/ تو رو دوست دارم».
ایرج (حسین خواجهامیری) در خانوادهای هنردوست و اهل موسیقی پرورش یافت. پدربزرگش، ملا میرزا، از هنرمندان نامدار دوران ناصرالدینشاه بود و پدرش، نعمتالله خواجهامیری، ردیفدان بود و صدایی خوش داشت.
ایرج در خانهای بزرگ شد که صدای سهتار و نی با آوای پدر درهم میآمیخت. پدرش در واقع نخستین آموزگار او در شناخت ردیفهای موسیقی دستگاهی ایران بود و کودک خردسال به تعلیمات پدر گوش جان میسپرد.
او در فضایی پرورش یافت که تعزیه و موسیقی محلی هنوز در تاروپود زندگی مردم جاری بود. از همین رو نخستین تجربههای آواییاش را در بطن مجالس مذهبی و آیینهای تعزیهخوانی کسب کرد. حضور در این مجالس و آشنایی با نغمات و گوشههای دستگاهی پایهگذار تسلط او بر تحریرها، گوشهها و تکنیکهای آواز ایرانی شد؛ چنانکه سالها بعد، صدای او را نمادی از مکتب اصفهان دانستند.
آشنایی با ابوالحسن صبا و همکاری با رادیو
با پایان تحصیلات ابتدایی، نوجوانی ایرج در آستانه دگرگونی بزرگی قرار گرفت. برای یافتن افقهای تازهتر، رهسپار تهران شد؛ شهری که در آن روزگار، مرکز تپنده موسیقی و رادیو بود.
در همان سالها، در یکی از محافل خصوصی، فرصتی دست داد تا صدایش را در معرض قضاوت دیگران بگذارد؛ آوازی خواند و این آواز چنان بر حاضران تاثیر گذاشت که حمید وفادار، نوازنده و آهنگساز، حیرتزده از استعداد این هنرمند جوان، او را نزد ابوالحسن صبا، استاد بزرگ موسیقی ایران برد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
استاد ابوالحسن صبا نیز با شنیدن صدای ایرج، بیدرنگ استعداد او را ستود و پذیرفت که او را در مکتب خود تعلیم دهد. ایرج دو سال نزد صبا شاگردی کرد و در این مدت، آنقدر پیش رفت که خود صبا او را به رادیو معرفی کرد؛ رادیویی که در آن روزگار پاتوق بزرگان موسیقی ایران بود و ورود به آن برای هر هنرمندی به مثابه جهشی بزرگ محسوب میشد. راهیابی ایرج به رادیو نیز نقطه آغازی شد بر راهی که قرار بود یکی از درخشانترین مسیرهای موسیقی آوازی ایران شود.
ایرج از حدود سال ۱۳۲۷، به دنیای اجرا گام گذاشت و با ارکسترهایی چون ارکستر ابراهیم منصوری همکاری کرد. چندی بعد، با قبولی در دانشکده افسری ارتش، شبهای جمعه همراه ارکستر محمدعلی بهارلو آواز میخواند. همان دوران بود که به دلیل محدودیتهای اداری برای استفاده از نام اصلیاش، نام هنری «ایرج» را برای خود انتخاب کرد که برگرفته از نام برادرش بود.
در سال ۱۳۳۶، نام ایرج خواجهامیری در کنار بزرگترین چهرههای موسیقی ایران قرار داشت. او به دعوت داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامه ماندگار «گلها»، به این محفل هنری راه یافت؛ برنامهای که در آن دوران، معیار اعتبار و بلوغ هنری خوانندگان به شمار میرفت.
نخستین حضور ایرج در این مجموعه با اجرای قطعه «برگ سبز ۴۳» و با همراهی استادان علی تجویدی، فرهنگ شریف و امیر ناصر افتتاح رقم خورد. این آغاز چنان درخشان بود که همکاری ایرج با «گلها» تا سالها ادامه یافت و رادیو به خانه دوم او تبدیل شد.
زوج ماندگار ایرج و فردین
طنین صدای ایرج به امواج رادیو محدود نماند و او خیلی زود راهش را در سینما نیز پیدا کرد. آغاز حضور ایرج خواجهامیری در سینما به سال ۱۳۳۲ بازمیگردد؛ زمانی که برای نخستینبار در فیلم «میهنپرست» ساخته غلامحسین نقشینه آواز خواند.
کمی بعد، در فیلم «بلبل مزرعه» به کارگردانی مجید محسنی، صدای گرم او جایگزین صدای خود محسنی شد و تحسین بسیاری را برانگیخت.
سومین تجربهاش در فیلم «روزنه امید» به کارگردانی سردار ساگر رقم خورد؛ جایی که ایرج این بار بهجای بازیگر محبوب آن زمان، وحدت، آواز خواند و توانست بیش از پیش توجه مخاطبان و فیلمسازان را جلب کند.
با این همه، دوران اوج و حضور جدی ایرج در سینمای ایران به دهه ۱۳۴۰ بازمیگردد؛ دورانی که صدایش با چهره کاریزماتیک محمدعلی فردین پیوند خورد. نخستین همکاری این دو در فیلم «زنها فرشتهاند» به کارگردانی اسماعیل پورسعید شکل گرفت و بعد هم در فیلم «آقای قرن بیستم»، ساخته سیامک یاسمی، به شکلی جدیتر ادامه یافت. در واقع از آن پس بود که صدای ایرج به روح پنهان سینمای قبل از انقلاب اسلامی ایران تبدیل شد. صدایی که متناسب با فضای فیلم میتوانست شور، اندوه، عشق و دلتنگی را به مخاطب القا کند.
حالا دیگر مردم میدانستند صدای رسا و شورانگیزی که بهخصوص محمدعلی فردین با آن لبخوانی میکند، صاحبی دارد به نام ایرج که از پس تصویر با جان دل میخواند و به صحنهها روح میبخشد. با این حال، نهتنها مخاطب صدای ایرج را با تصویر فردین باور کرده بود که انگار خود این دو هنرمند نیز این پیوند را مبارک میدانستند. چنانچه در روزهای اوج همکاری و شهرت فردین و ایرج، وقتی خبرنگاری از ستاره سینما سوال میکند که آیا صدای ایرج باعث شهرت او شده، فردین به طنز پاسخ میدهد که «بازی من باعث شهرت ایرج شده است.»
او البته در ادامه سخنانش نیز گفت که زوج هنری فردین و ایرج دست به دست هم داده و کار کرده و موفق شدهاند وگرنه ایرج به جای هنرمندان دیگری هم آواز خوانده، «اما این تیپ و حرکات دهان من است که کاملا به صدای ایرج میخورد.» فردین در همین گفتگو تاکید کرد که صدای ایرج «شاید تا ۱۰۰ سال دیگر نیز بیرقیب باشد».
فردین پس از انقلاب اسلامی، امکان ادامه فعالیت هنری نداشت و فروردین ۱۳۷۹ درگذشت، اما ایرج هرجا که مجال صحبت یافت، او را ستود. در جایی درباره او گفت: «او طوری صدای من را پلیبک میکرد که شاید خود من هم نمیتوانستم این کار را انجام دهم. ما با هم خیلی دوست بودیم و رفتوآمد خانوادگی داشتیم. جانمان به هم گره خورده بود. هر دو هم تلاش می کردیم تا کارهایی که با هم اجرا میکنیم، به بهترین شکل انجام شود.»
ایرج اضافه کرد که همکاریاش با فردین، خیل تماشاگران را راهی سینما کرد و چنان علاقهای در مردم ایجاد شد که تعداد سینماها افزایش یافت. جالب است بدانیم که در همان روزهای اوج فعالیت، بین دو هنرمند همکار کدورتی هم پیش آمد، اما چند ماهی بیشتر طول نکشید. ایرج بعدها تعریف کرد که «باعث و بانی آن هم روزنامهها بودند. مدام مینوشتند ایرج باعث شهرت فردین شد یا فردین باعث شهرت ایرج شد».
فیلمنیوز شهریور ۱۴۰۲ در یادداشتی درباره دستاوردهای همکاری هنری فردین و ایرج، نوشت: «انگار در سینمای ایران نه فردین بهتنهایی فردین بود و نه ایرج بهتنهایی ایرج. ترکیب فردین و ایرج پلی برای بیان وضعیت اجتماعی بود که با جامعه زمان خود انطباق فرهنگی داشت و هم موسیقی ایرانی را به روایتی دیگر ارائه میداد.»
در ادامه این یادداشت تحلیلی نیز آمده است که «صدای ایرج آیینه تمامنمای مردم دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ تاریخ ایران است و به همین دلیل است که مردم چندین نسل همچنان صدای او را دوست دارند. استاد محمد موسوی (نوازنده برجسته نی) میگوید: نوروز سال ۱۳۶۱ از استاد بنان خواستم که ما را نصیحتی و برای ما آرزویی کند، در صحبتهای خود اظهار کرد کاش برای اینکه در دلها نفوذ کنم خدا صدای ایرج را به من میداد».
ذات موسیقی ایران
ایرج در تمام سالهای فعالیت، همچنان که مرزهای شهرت و محبوبیت را درمینوردید، در راه پیشرفت هنری خود نیز گام برمیداشت. این بود که بهتدریج توانست در تمام دستگاههای موسیقی ایرانی تصنیف و آواز اجرا کند و در برخی آثارش، بهویژه در «گلهای رنگارنگ»، نمونههایی از مرکبخوانی ارائه داد.
تحریرهایش بر واژگان چنان دقیق و ایرانی بود که بسیاری صدای او را «ذات موسیقی ملی ایران» دانستند. ایرج در طول چند دهه فعالیت، بیش از دو هزار تصنیف و ترانه خواند و با هنرمندان نامداری چون گوگوش، حمیرا، مهستی، هایده، پوران، شهیندخت شبیری، رویا و الهه همکاری کرد.
از میان صدها ترانه و آواز ماندگار که ایرج خواجه امیری خلق کرد، برخی در حافظه جمعی فارسیزبانان به عنوان خاطرات مشترک ثبت شدند. از جمله ترانههای معروف فیلم سینمایی «گنج قارون» با هنرمندی زندهیاد محمدعلی فردین که در زمان خود از پرطرفدارترین ترانههای فارسی بودند. آهنگ معروف «من یه پرندهام، آرزو دارم» نیز هنوز هم یکی از ماندگارترین و خاطرهانگیزترین ترانههای فارسی است.
به ایرج لقب «پهلوان آواز» را دادهاند و در میان طرفدارانش با این لقب شناخته میشود، برخی همچون اکبر گلپایگانی، مشهور به «گلپا» او را «صاحب سبک خاص و گردنکلفت آواز ایران» دانستهاند. گلپا شهریور ۱۳۹۲ در مصاحبهای با خبرآنلاین، درباره ایرج گفت هنرمندی که در ۸۰ سالگی همچنان خوب میخواند، «پدیده مهمی» است.
محمدرضا شجریان نیز درباره ایرج گفته بود: «صدای ایرج در تاریخ آوازخوانی ما یک متر و معیار است. هر کس بخواهد در بالاترین حد حنجره صدایی را مثال بزند، میگوید صدا شبیه صدای ایرج است.»
تیرماه امسال، چند روز پس از آنکه خبر رسید ایرج خواجه امیری بیمار و در بیمارستان بستری است، او با انتشار ویدیویی در اینستاگرام از سلامتیاش خبر داد و از علاقهمندانش قدردانی کرد.

